داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

پسر بودن یعنی...

پسر بودن یعنی...


۱-پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر

۲-پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن

۳-پسر بودن یعنی بد و بیراه گفتن به دخترایی که تحویلشون نمی گیرن

۴-پسر بودن یعنی کادو خریدن برا …

۵-پسر بودن یعنی جدیدا زیر ابرو برداشتن و پنکک زدن

۶-پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می کنی

۷-پسر بودن یعنی پس کی دفتر چه آماده به خدمت میگیری

۸-پسر بودن یعنی به زور سیکل داشتن

۹-پسر بودن یعنی بابا پس کی میری برام خواستگاری

۱۰-پسر بودن یعنی مثل خر حمالی کردن

۱۱-پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد

۱۲-پسربودن یعنی چرا کار نمیکنی جون بکن دیگه

۱۳-پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین که…

نظر یادتون نره

داستان عاشقانه به سبک هندی .... (طنز)

داستان عاشقانه به سبک هندی .... (طنز)



دوتا پسر سر یک دختر دارن دعوا میکنند که یک دختر پاک و نجیب داره گریه میکنه و میگه تورخدا بس کنین که یکی از پسر متوجه خال توی دماغ اون یکی پسره میشه و داد میزنه "داداش"….
اونم خال توی دماغ او یکی رو میبینه و با چشمی گریان داداششو بقل میکنه و میگه "باورم نمیشه بعد از این همه سال پیدات کردم"….
در این زمان یک پیر زن کور وارد صحنه میشه و میفته زمین و سرش به سنگی میخوره و بیناییشو بدست میاره و یهو داد میزنه: "بچه های گلم،"…
توی این نقطه حساسه که دو پسر و دختره همه میگن "مامان!" و همگی میفهمن که خواهر برادرن....
این فیلم این پیام اخلاقی رو به ما میده که دعوا کردن سر دختر خوب نیست و از این جور حرفا.

کامپـیوتـر زن است یا مـرد؟

کامپـیوتـر زن است یا مـرد؟


استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :


کامپیوتر مذکر است یا مونث؟

همه دانشجویان دختر جنس رایانه را به دلایل زیر مرد اعلام کردند:

- وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم.

- با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند.

- قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد.

و همه دانشجویان پسر به دلایل زیر جنس رایانه را زن اعلام کردند:

- به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد.

- کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد.

- کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید .

چرا ؟

کسی نیست جواب سوالامو بده؟


چرا زندگیه ما آدمه اینجوریه؟


چرا هروز خیانت کردن بشتر میشه؟


چرا همه آدما دارن میفتن به جون هم؟


چرا هرکی یه دلو به راحتی میشکنه؟


چرا اینقدر زندگی کردن سخت شده؟


چرا بعضی ها همش غمو غصه دارن و بعضیا همش شادن  ؟  


میلاد.معین

 میلاد



برای روز میلاد تن من
نمی خوام پیرهن شادی بپوشی

به رسم عادت دیرینه حتی
برایم جام سرمستی بنوشی

برای روز میلادم اگر تو
به فکر هدیه ای ارزنده هستی

منو با خود ببر تا اوج خواستن
بگو با من که با من زنده هستی

که من بی تو نه آغازم نه پایان
تویی آغاز روز بودن من

نذار پایان این احساس شیرین
بشه بی تو غم فرسودن من
***

نمی خوام از گلهای سرخابی
برایم تاج خوشبختی بیاری

به ارزشهای ایثار محبت
به پایم اشک خوشحالی بباری

بذار از داغی دستهای تنها
بگیره هرم گرما بستر من

بذار با تو بسوزه جسم خستم
ببینی آتش و خاکستر من

ای تنها نیاز زنده موندن
بکش دست نوازش بر سر من

به تن کن پیرهنی رنگ محبت
اگه خواستی بیایی دیدن من

که من بی تو نه آغازم نه پایان
تویی آغاز روز بودن من

نذار پایان این احساس شیرین
بشه بی تو غم فرسودن من

چشمای منتظر

چشمای منتظر



چشمای منتظر به پیچ جاده

دلهره های دل پاک و ساده

پنجره باز و غروب پاییز

نم نم بارون تو خیابون خیس

یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه

سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده

برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده


تو ذهن کوچه های آشنایی

پر شده از پاییز تن طلایی

تو نیستی و وجودم و گرفته

شاخه خشک پیچک طلایی


یاد تو هر تنگ غروب تو قلب من میکوبه

سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه

غروب همیشه واسه من نشونی از تو بوده

برام یه یادگاریه جز اون چیزی نمونده



نظز یادتون نره

چه دردیست در میان جمع بودن

چه دردیست در میان جمع بودن


چه دردیست در میان جمع بودن

ولی در گوشه ای تنها نشستن

***

برای دیگران چون کوه بودن

ولی در چشم خود آرام شکستن

***

برای هر لبی شعری سرودن

ولی لبهای خود همواره بستن

***

به رسم دوستی دستی فشردن

ولی با هر سخن قلبی شکستن

***

به نزد عاشقان چون سنگ خاموش

ولی در بطن خود غوغا نشستن

***

به غربت دوستان بر خاک سپردند

ولی بر دل امید به خانه بستند

***

به من هر دم نوای دل زدن بانگ

چه خوش باشد ازین غمخانه رستن

خسته ترین

خسته ترین


خسته ترین عاشق دنیا من

اون که شکسته توی غمها منم

همون که خواست بر و رها شه

دیگه از این دردای دنیا منم

همون که تو شهر و دیارش

متنده با خود تنهای تنها منم

همون که یک ستاره حتی نداشت

اما بودش عاشق شبها منم

همون که از دست کارای دنیا

صد بار جون میداد تا فردا منم

همون که عاشق دنیا بود

اما نداشت جای تو قلبا منم...