داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

تقصیر من نبود

تقصیر من نبود

بنام یگانه حامی پرستوهای بی آشیانه تقدیم به چشمهایی که در راه ماندند و دلهایی که آنها را راندند ، تقدیم به اشکهایی که غرورشان شکست و عهدهایی که کسی آنها را نبست . زندگی شیبی است ، عشق سیبی است و وای بر حال آنکه در عشق پایبند نظم و ترتیبی است ، و اما تو ... قرار نبود ان وقتهای تو جایشان را با این وقتهای من عوض کنند . قرار نبود عشق هم مثل گیلاس ، بوسه ، عیدی و تعطیلات تابستان اولش قشنگ باشد . قرار نیبود کسی سختش باشد بگوید دوستت دارم . قرار نبود کسی به هوای نشکستن دل دیگری بماند . قرار بود هرکس به هوای نشکستن دل خودش بماند . قرار نبود هرچه قرار نیست باشد . قرار تنها بر بی قراری بود و بس . گمان نمی کنم گناه من سنگین تر از نگاه تو باشد ، اما یقین دارم که کودک دلت کمتر از پیش بهانه ی لالایی های شعر گونه ام را می گیرد ، مهم نیست فقط یک چیز یاد همه بماند . اگر اتفاقی که نباید بیفتد افتاد ، تنها برایت می نویسم : خودت خواستی تقصیر من نبود . زیر سایه ی امن ترین سایبان هستی دلواپس دلواپسی های یکدیگر باشیم .

زن در نگاه شریعتی

زن در نگاه شریعتی


زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.

می تواند تنها یک همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!

برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟

و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،

زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛

گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛

سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...

و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...!

و این رنج است

بنده

از خدا پرسیدم دوست دارید بندگانتان چه بیاموزند؟


از خدا پرسیدم دوست دارید بندگانتان چه بیاموزند؟ گفت: "بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند، عاشقشان باشد" "بیاموزند که انسانهایی هستند که آنها را دوست دارند اما نمی دانند که چگونه عشقشان را ابراز کنند..."

جدایی


***جدایی***



زندگی زیباست نه به زیبایی حقیقت

حقیقت تلخ است نه به تلخی انتظار

انتظار سخت است نه سختی جدایی

بن بست

بن بست


من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه
از منی که شب و روزام مث هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
قصه کم کم جون میگیره دل یهو میپوسه
من نمیتونم بسازم خونه رویاتو
حیف پای من بریزی همه دنیاتو
من خودم اسیر راهم تو اسیرم میشی
من نمیخوام توی سختی تو کنارم باشی
من به بن بست نرسیدم راهمو کج کردم
با تو مشکلی ندارم با خودم لج کردم
دنبال راه فرارم از تو نه از اینجا
میدونی فایده نداره بسه دیگه رویا
تو چرا خسته نمیشی از من دیوونه
از منی که شب و روزام مث هم میمونه
تو چرا چیزی نمیگی این خودش کابوسه
قصه کم کم جون میگیره دل یهو میپوسه

کلافه

کلافه

برو اگه میخوای بری ،
دلت نسوزه واسه من !!
اینجوری که کلافه ای
بد تره خب ، دل رو بکن !!
بکن دل و از این همه خاطره های روی آب
فک کن ندیدی ما همو حتی یه بارم توی خواب
راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من !!
اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دل بکن ..
من که نمی میرم ،اگه بخوای تو از اینجا بری
چون میدونستم که تو از اول راه مســـافری !!
شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی
سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری
غصه ی راهمو نخور ، شاید همینجا بمونم
شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم
راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشم من 
اشکاشو پشت پای تو ، میخواد بریزه دلو بکن
شاید نفهمیدی که من بی اونکه تو چیزی بگی
سپردمت دست خــدا ، که بی خدافظی نری
غصه ی راهمو نخور ، شاید همینجا بمونم
شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمیدونم

هدیه

هدیه


وقتی دستام خالی باشه وقتی باشم عاشقه تو غیر دل چیزی ندارم که بدونم لایق تو

دلمو از مال دنیا به تو هدیه داده بودم با تموم بی پناهی به تو تکیه داده بودم

هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم همه رو به جون خریدم ولی از تو نبریدم

هر جا بودم با تو بودم هر جا رفتم تورو دیدم تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم

اگه احساسمو کشتی اگه از یاد منو بردی

اگه رفتی بی تفاوت به غریبه سر سپردی

بدون اینو که دل من شده جادو به تلسمت یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت

هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم همه رو به جون خریدم ولی از تو نبریدم

هر جا بودم با تو بودم هر جا رفتم تورو دیدم تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم

هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم همه رو به جون خریدم ولی از تو نبریدم

هر جا بودم با تو بودم هر جا رفتم تورو دیدم تو سبک شدن تو رویا همه جا به تو رسیدم


هیچ کس ویرانیم را حس نکــرد



هیچ کس ویرانیم را حس نکــرد


هیچ کس ویرانیم را حس نکــرد وسعت تنهائیــم را حـس نکــرد
در
میان خنده هـــــای تلخ مــن
گریه پنهـــانـــیم را حـــس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم راحس نکرد
آن کـه با آغـــاز مــن مایوس بود 
لحظه پــایـانـیم را حـس نـکرد ..