داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

حس یه جنازه در کنار انبوه مرده ها روی زمین حسرت ماه بود

کلاغ پر


حس یه جنازه در کنار انبوه مرده ها

روی زمین حسرت ماه بود هوای دود و غوغا
از اون بالا صدای تیراندازی پرتاب موشک
اینور جنازه ی کودکی عروسکی یه نوشمک
صدای خرد شدن استخون زیر کفشای تانک
دزد و جانیو سلاح و سرقت از مردم یک بانک
روح دیگری رو کشیدیم از بدن به آسمون
آسمون پر از روحه و ما میدمیم از روحمون
اون طرف تر صدای گریه هستو شیون و زاری
از بیمارستان و مادری که مردش زیر باری
کودکی که زنده موند و گریه های بدو حضور
و جسمی که خاموش شد و روحی نوعی که کرد ظهور
مادر مردو کودکش رو سپرد به دستای پدر
مردی که آهش از اینه که این سیزدم نشد به در
روح دیگری رو میکشیم از بدن به آسمون
آسمون پر از روحه و ما میدمیم از روحمون
یکمی اون طرف تر یه خانم پیرو سالخورده
روی تختو ناگهان شیون از مادری که مرده
پسرو نوه نتیجه همه دور قبر موقت
گریه و ماتم و زاری و دستهای گره بر سر
مراسم گلاب شویی و غسل روی سنگی خشگل
برای یک جنازه و اشکهای بشکه به بشکه
روح دیگری رو کشیدیم از بدن به آسمون
آسمون پر از روحه و ما میدمیم از روحمون



مثل کلاغای نشسته رو تیر چراغ برق
آدما رو مینشونیم تو دنیا و یه عمر تاج و تخت
وقت پرکشیدن کلاغ از تیر چراغه
آدمی حکم کلاغه و چراغ زمین داغه



اون طرف تر یه جوونه مرتکب به جرم و حکمش
هشت صبحه و سرما و تازیانه روی لپش
اجرای حکم قصاصه و دقایقی نمونده
که چشماش بسته شه و لحظه های بعدو نبینه
سرما لباشو دوخته و از درونش گریه و زار
ندای آخرشه نزدیک شده به چوبه ی دار
زیر پاش خالی و رقص مرگه تو روزی میمون
روح دیگری رو کشیدیم از زمین به آسمون
شغل من اینه ثبت وفاته تو تقویم دنیا
ترسیم حقیقتی که رویا بود برا آدما
من که مامور کار آدما نیستم توی دنیا
یکی امروز میاره منم میبرم واسه فردا
روح دیگری رو می کشیم از زمین به آسمون
مثل کبوترای بال کشیده از رو پشت بوم
پرنده ها یکی یکی سوار میشن رو دستمون
ماها زیر یه سقفیمو خداست بالاس رو سقفمون
چرا دروغ بگم نمیشه ببینم و نخندم
چهره ها خنده داره آخه بعضی مبهوتن از دم
یکی جیبشو دست میزنه و میبینه خالیه
یکی اشک تو چشاشه و پی روزای قبلیه
امیالو آرزوها خوبیو ظلم هرچی که بوده
حالا لاشه ای شدن جاشونم توی یک تابوته
بگذریم وقتشه روح دیگری بیاد به آسمون
آسمون پره از روح بشه تا اشباع کهکشون



مثل کلاغای نشسته رو تیر چراغ برق
آدما رو مینشونیم تو دنیا و یه عمر تاج و تخت

وقت پرکشیدن کلاغ از تیر چراغه

آدمی حکم کلاغه و چراغ زمین داغه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد