داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

داستانک.شعر.دانلود

تو نظرات یه یادگاری واسم بزار

مرا تنها رها کردی


 مرا تنها رها کردی


مرا تنها رها کردی ببین با من چه ها کردی نه این تکرار دردم نیست دگر بر درد صبرم نیست چنین بی رحمی دنیا نمی دانم حقم نیست مرا از خود جدا کردی دلم با حیرت و اندوه رفیق و آشنا کردی نه این شعر از سر بازی است نه این دل از خدا راضی است که سودای تن خسته ز هر آواز و هر سازی است

 

مرا تنها رها کردی ببین با من چه ها کردی نه این تکرار دردم نیست دگر بر درد صبرم نیست چنین بی رحمی دنیا نمی دانم حقم نیست مرا از خود جدا کردی دلم با حیرت و اندوه رفیق و آشنا کردی نه این شعر از سر بازی است نه این دل از خدا راضی است که سودای تن خسته ز هر آواز و هر سازی است


صدای اسمس

¯¨°ºôºbia2faselehaºôº°¨¯ مجموعه صدای اسمس جالب¯¨°ºôºbia2faselehaºôº°¨¯ 





پسورد فایل:www.bia2faseleha.blogsky.com





لطفا به کوچکی یا بزرگی پسورد فایل دقت کنید






* دانلود *


دانلود آیکن

دانلود آیکن هایی باحال و جالب(دانلود کن واقعا واسه تغییر دادن آیکن خوبه)



پسورد فایل:www.bia2faseleha.blogsky.com



لطفا به کوچکی یا بزرگی پسورد فایل دقت کنید


خبر چین ارسال ایمیل ناشناس

یک برنامه کامپیوتر خبر چین ارسال ایمیل ناشناس





پسورد فایل:www.bia2faseleha.blogsky.com




لطفا به کوچکی یا بزرگی پسورد فایل دقت کنید



*  دانلود *


گروه سوتی

*یه گروه سوتی آهنگ سازی جالب*



پسورد فایل:www.bia2faseleha.blogsky.com

لطفا به کوچکی یا بزرگی پسورد فایل دقت کنید



* دانلود *

آموزش تایپ فارسی

Ψآموزش تایپ فارسیΨ



پسورد فایل:www.bia2faseleha.blogsky.com


*لطفا به کوچکی یا بزرگی پسورد فایل دقت کنید*




زندگی زیباست

زندگی زیباست(دانلود کنید بخوانید واقعا زیباست اگه اینطور باشه)




پسوردفایل:www.bia2faseleha.blogsky.com




لطفا به کوچکی یا بزرگی پسورد فایل دقت کنید



* دانلود *

گفتم : « - بمان!» و نماندی!

گفتم: «بمان!» و نماندی!
رفتی،
بالای بام آرزوهای من نشستی و پایین نیامدی!
گفتم:
نردبان ترانه تنها سه پله دارد:
سکوت و
صعودُ
سقوط!
تو صدای مرا نشنیدی

و من
هی بالا رفتم، هی افتادم!
هی بالا رفتم، هی افتادم...
تو می دانستی که من از تنهایی و تاریکی می ترسم،
ولی فتیله فانون نگاهت را پایین کشیدی!
من بی چراغ دنبال دفترم گشتم،

بی چراغ قلمی پیدا کردم
و بی چراغ از تو نوشتم!
نوشتم، نوشتم...
حالا همسایه ها با صدای آواز های من گریه می کنند!
دوستانم نام خود را در دفاترم پیدا می کنند
و می خندند!
عده ای سر بر کتابم می گذارند و رؤیا می بینند!
اما چه فایده؟
هیچکس از من نمی پرسد،
بعد از این همه ترانه بی چراغ
چشمهایت به تاریکی عادت کرده اند؟
همه آمدند، خواندند، سر تکان دادند و رفتند!
حالا،
دوباره این من و ُ 
این تاریکی و ُ 
این از پی کاغذ و قلم گشتن!
گفتم : « - بمان!» و نماندی!
اما به راستی،
ستاره نیاز و نوازش!
اگر خورشید خیال تو
اینجا و در کنار این دل بی درمان نمی ماند،
این ترانه ها
در تنگنای تنهایی ام زاده می شدند؟?