مداد رنگی ها
×××××××××××××××××××××××××××××
همه مداد رنگی ها مشغول کار کردن بودن
جز مداد سفید
کسی با اون کاری نداشت
بهش میگفتن تو به هیچ دردی نمیخوری
یه شب که مداد رنگی ها تو سیاهی شب گم شده بودن
مداد سفید شروع کرد به ماه و ستاره کشید
انقدر ستاره کشید که تمام شد
صبح توی جعبه مداد رنگی ها جای خالی اون
با هیچ رنگی پر نشد
×××××××××××××××××××××××××××××